بهار من

مهد کودک

عزیز دلم این روزها برای من و تو روزهای جدیدیه ،روزهایی که در آن تو داری مستقل تر میشی و نمیدونی تو دل من چه خبره .دارم مبارزه میکنم با این حالم اینقدر که اطرافیانم متوجه پریشان حالیم شدن .بعداز کلی پرس و جو یه مهد خوب برات پیدا کردم چون خودت خیلی دوست داشتی بری و از طرفی هم آمادگی آموزش  دیدن رو داری .گرچه بابا جون و مامان جون مخالف بودم مخصوصا بابا جون ولی از طرفی مهد تو رو مستقل میکنه .روز اول بازم بردمت خونه باباجون و قرار شد بعداز اینکه صبحانه خوردی با  مامان جون برین مهد وقتی من رسیدم دفتر مدیریت تو رفته بودی داخل و من و مامان جون مشغول صحبت با مدیر مهد بودیم و از تو میگفتیم و اخلاقیاتت .خوشبختانه با روی باز رفته بودی و منم هم...
29 ارديبهشت 1393

بدون عنوان

دخترکم برای تو مینویسم برای تو که این روزها در سن دو سال هفت ماهگی همه چیز من شدی و من بدون تو قادر به نفس کشیدن نیستم و بابت داشتنت شکر گذار خدای مهربانی ها هستم بابت دختری که با شیرین زبانی هاش و چشمان گیراش مارو پابند خودش کرده .دخترکی که این روزها شعرها رو به خوبی حفظ میکنه . موقع خوابیدن به جای لالایی های کودکانه ترانه ها و تصنیف های قدیمی  رو میخونم و بعداز دوبار خوندن با تعجب میبینم که انتهای هر مصرع رو به خوبی میخونی و بعداز چندشب لالایی های من و از حفظی و تازه درخواست میدی که کدوم یکیشو بخونم .خیلی دوست دارم سیمین غانم کنسرتی داشته باشه تا ببینه خواننده کوچولویی که باهاش همخوانی میکنه که گل گلدون من شکسته در پادددددددددددد...
3 ارديبهشت 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار من می باشد